ضرب المثل از کسی که کار نکرده اما ادعای مزد کند

فایل فلش مخصوص تلویزونهای اسمارت با شمارهای پارت نامبر tp.hv.553.pc821 نرم افزار با ظاهر لوگوی استارست می باشد

فایل فلش مخصوص تلویزیونهای اسمارت سازکار با پنلهای 43 تا 75 اینچ

نام نرم افزار: allupgrade_v553_sos

68750 تومان

عسل وحشی تهیه شده از بیشها و باغات اطراف دزفول استان خوزستان

مقدار موجودی 12/6 کیلو دوازده کیلو و ششصد کرم با شاخه محاسبه شده و بدون احتساب ظرف عسل

البته همان طور که میبینید شاخه ها تا حد امکان برداشته شده

و مقدار خیلی کمی که واقعا شاخه های مانده به آسانی قابل حذف و یا بررداشتن نیست

قیمت هر کیلو عسل 800 وتمان هست

  کدمحصول:534068

مقدار کل12کیلو

800000 تومان

دُهن الحنظل الاصلی (روغن هندوانه ابوجهل اصلی)

این محصول توسط عطار پیشکسوت تایید شده است

خرید و فروش روغن های گیاهی

به صورت 500 % ارگانیک و بهداشتی به همراه برگه آنالیز عرضه می گردد...

  کدمحصول:534062

مقدار کل18عدد

2200 تومان


نوشته شده توسط : كريم شريفي

مردي در جنگل هيزم مي‌شكست تا بار كند و به آبادي ببرد بفروشد. مرد ديگري هم در كنار او روي سنگ نشسته بود. آن هيزم‌شكن هر بار كه تبر را به ضرب پايين مي‌آورد و به كنده‌‌ها مي‌خورد مرد دومي كه روي سنگ به راحتي نشسته بود با صداي بلند مي‌گفت: «هيه» و هر دفعه كلمه «هيه» را با صداي عجيب تكرار مي‌كرد، مثل اينكه خود او با تمام زورش تبر را به كنده درخت مي‌كوبد. بعد از چند ساعت كه هيزم‌شكن بدنش خيس عرق شده بود مقداري هيزم جمع كرد و به طرف آبادي راه افتاد. آن مرد هم از روي سنگ بلند شد و به دنبال او به راه افتاد تا به آبادي رسيدند. هيزم‌شكن هيزم را در آبادي فروخت و پول آن را گرفت. مرد دومي جلو آمد و گفت: «رفيق! راستي من به تو خيلي خوب كمك مي‌كردم و كار من از كار تو سخت‌تر بود اما هرچه باشد رفيق هستيم نمي‌خواهم سهم من زيادتر از سهم تو باشد بيا پول هيزم را عادلانه تقسيم كنيم. نصفش مال من، نصفش مال تو» هيزم‌شكن با تعجب پرسيد: «اي رفيق عزيز! تو كي با من كار كردي تا نصف پول هيزم را به تو بدهم». مرد دومي گفت: «اي رفيق بي‌انصاف! مگر نمي‌شنيدي كه صداي «هيه» من در جنگل پيچيده بود. من از تو بيشتر زور مي‌زدم و خيلي خسته شدم حالا تو مي‌خواهي مرا شريك نكني و پول هيزم را تنها بخوري؟» گفت‌وگوي اين دو نفر طولاني شد و قرار شد پيش قاضي محل بروند و هرچه قاضي حكم داد عمل كنند. حضور قاضي محل رفتند و ماجرا را به او گفتند. قاضي به هيزم‌شكن دستور داد تا همه پول را به او بدهد تا او پول را عادلانه تقسيم كند. هيزم‌شكن پول‌‌ها را كه همه‌اش نقره بود به قاضي تحويل داد. قاضي رو به مرد دومي كرد و گفت: «من اين پول را يكي‌يكي مي‌شمارم و از يك دستم به دست ديگرم مي‌ريزم تا صداي جيرينگ جيرينگ آن بلند بشود خوب گوش بده» مرد دومي گفت: «چشم» قاضي يكي‌يكي پول‌‌ها را از يك دستش به دست ديگرش مي‌ريخت و صداي پول بلند مي‌شد. هنگامي كه شمردن آنها تمام شد قاضي همه پول را به هيزم‌شكن داد و گفت: «حالا برويد پي كار خودتان» مرد دومي گفت: «عجب عادلانه تقسيم كردي، چرا همه پول را به او دادي؟» قاضي گفت: «تو وقتي كه به هيزم‌شكن كمك مي‌كردي فقط مي‌گفتي «هيه» حالا هم كه پول را شمردم تو به اندازه همان «هيه»‌ها «جيرينگ» شنيدي. مگر نمي‌دانستي كه مزد «هيه» «جيرينگ» است؟ پول مال هيزم‌شكن، جيرينگ مال تو!»
منبع:iketab.com





:: موضوعات مرتبط: داستانهای پند آموز , دنیای ضرب المثلها , ,
:: بازدید از این مطلب : 531
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 18 تير 1395 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: